طاهر پیش از طاهریان
طاهر فرزند حسین بن مصعب بن رُزَیْق است. این خاندانِ ایرانی، از موالی طلحة بنعبدالله خزاعی، یکی از چهرههای برجستة قبیلة عربی خُزاعه بودند که زمانی حاکمسیستان بود. مُصْعب در جریان انقلاب عباسیان شرکت داشت ومنشی سلیمان بنکثیر، داعی عباسیان بود. بنابر این عنصری انقلابی شناخته میشد که پس از پیروزیباید سهم خویش را میگرفت. امارت شهر پوشنگ به وی وفرزندش حسین دادهشد و اندکی بعد هرات هم بر آن افزوده شد.
گروههای معارض در سیستان
دیار سیستان به دلیل محدودیت در آب وآبادی، ومهمتر از آن، جدائیش ازبخشهای شمالیغربی خود ـ به دلیل کویرهای بزرگ ـ نقش فعّالی در تاریخ ایراننداشت؛ گرچه دروازة هند بود واز این جهت، اهمیت آن، از همان سالهای آغازینفتح ایران، حتی برای اعراب از راه رسیده هم آشکار بود.
نخستین بار، یعقوب رویگر، نام این سرزمین را در تمامی ایران پرآوازه کرد؛ آنچنان آوازهای که خلافت بغداد نیز برای مدتی از شنیدن نام آن بر خود میلرزید...
حضور دیلمیان در صحنه سیاست ایران وعراق
پیش از ورود به بحث از خاندان بویه، لازم است تا به دیلمان و دیلمیان وپیشینهتاریخی آنها نگاهی بیفکنیم.
سرزمین دیلم، منطقهای است حدفاصل میان طبرستان، رویان وگیلان. از نظرنژادی، تقریبا، ساکنان شمال ایران برای سایر نژادهای موجود در ایران و عراق ، بهعنوان دیلمی شناخته میشدند. زمانی که ری وقزوین به روی مسلمانان فتح شد،آنها با سلسله کوههای سر به فلک کشیده البرز رو به رو شدند. افزون بر آن،جنگلهای پر دامنه نیز راه را بر مسلمانان سد کرد و به این وسیله، این منطقه تا یکیدو قرن دست نخورده باقی ماند.
غزنویان در غزنه
زمانی که خراسان تحت سیطره سامانیان بود، غلامان ترک، به مانند سایر نقاط شرق اسلامی، امیران نظامی دولتها به شمار میرفتند. برخی از آنها که نفوذی به دستآورده وزیرکی وذکاوتی داشتند وسالها در محلی به خدمت مشغول بودند، در پیاستقلال بر میآمدند. آنها در آغاز اعتماد امیر یا خلیفه را جلب کرده، سپس ثروتیکه با آن بتوانند سپاهی را حفظ کنند، فراهم میکردند ودر نهایت در فرصت مناسب،دولتی را تأسیس میکردند.
در آغاز راه
زمانی که قراخانیان وغزنویان وخوارزمیان، خراسان وشمال شرق خراسانوماوراءالنهر را میان خویش قسمت کرده بودند، قومی تازه نفس از بیابانگردان ازترکستان به تدریج به ماوراءالنهر آمدند. مهاجرت آنها بر اساس قاعده عمومیمهاجرت اقوام وحشی به سرزمینهای متمدن است که در میان تمامی اقوام ودرتمامی دورهها امری معمول است.
برآمدن دولت خوارزمشاهی
پیش از این بهطور پراکنده از سلسله خوارزمشاهی سخن گفتیم. از ابتدای استقلالدولتهای ایرانی، میتوان داستان را چنین تصویر کرد که نخست، شخصیتیبرجسته از شهری بر میخیزد، اندک اندک دولتی تشکیل داده و با جنگ وحماسهفراوان که معمولا همراه با کشت وکشتارهای زیاد است، دولتی فراگیر تشکیلمیدهد. یک بار سیستان، چند بار خراسان وطبرستان و... اکنون نوبت خوارزم بودتا دولتی فراگیر البته نه چندان پر دوام تشکیل دهد.