تاریخ ایران

تاریخ ایران قبل و بعد از اسلام

تاریخ ایران

تاریخ ایران قبل و بعد از اسلام

تاریخ ایران

تاریخ ایران قبل و بعد از اسلام


هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است و در صورت عدم ذکر منبع شرعا حرام است

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
پیوندها

صفاریان پیش از حکومت

سه شنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۳۵ ب.ظ

گروههای‌ معارض‌ در سیستان‌

دیار سیستان‌ به‌ دلیل‌ محدودیت‌ در آب‌ وآبادی‌، ومهم‌تر از آن‌، جدائیش‌ ازبخش‌های‌ شمالی‌غربی‌ خود ـ به‌ دلیل‌ کویرهای‌ بزرگ‌ ـ نقش‌ فعّالی‌ در تاریخ‌ ایران‌نداشت‌؛ گرچه‌ دروازة‌ هند بود واز این‌ جهت‌، اهمیت‌ آن‌، از همان‌ سالهای‌ آغازین‌فتح‌ ایران‌، حتی‌ برای‌ اعراب‌ از راه‌ رسیده‌ هم‌ آشکار بود.

نخستین‌ بار، یعقوب‌ روی‌گر، نام‌ این‌ سرزمین‌ را در تمامی‌ ایران‌ پرآوازه‌ کرد؛ آن‌چنان‌ آوازه‌ای‌ که‌ خلافت‌ بغداد نیز برای‌ مدتی‌ از شنیدن‌ نام‌ آن‌ بر خود می‌لرزید...


سیستان‌ که‌ شهرهای‌ اصلی‌ آن‌ زَرَنْج‌ وبُست‌ بود، ـ واکنون‌ هر دو شهر خارج‌ ازایران‌ قرار دارد ـ در اختیار طاهریان‌ بود. افزون‌ بر طاهریان‌ که‌ قدرت‌ سیاسی‌ حاکم‌ِآنجا بوده‌ واعراب‌ آن‌ ناحیه‌، پشتیبان‌ آنها بودند، نیروی‌ دوم‌ آن‌ منطقه‌ خوارج‌ بودند.آنها از سالها پیش‌، در سیستان‌ نفوذ داشته‌ وهر از چندی‌ بر آن‌ غلبه‌ کرده‌ شهرهای‌خراسان‌ را نیز تهدید می‌کردند. در دهة‌ سوم‌ ـ چهارم‌ قرن‌ سوم‌ هجری‌، نیروی‌ سومی‌در این‌ منطقه‌ ظاهر شد. این‌ گروه‌ عیّاران‌ سیستان‌ بودند که‌ نه‌ با طاهریان‌ ونه‌ باخوارج‌ موافقتی‌ نداشتند.

این‌ زمان‌ مردم‌ سیستان‌ مسلمان‌ شده‌ بودند. بخشی‌ عرب‌ وبخشی‌ نیز مردم‌بومی‌ بودند. حکومت‌ طاهری‌ وخوارج‌ به‌ نوعی‌ حالت‌ خارجی‌ وعربی‌ داشتند.نوشته‌اند که‌ بیش‌ترین‌ یاران‌ حمزة‌ بن‌ عبدالله‌ِ خارجی‌ عرب‌ بوده‌اند. در برابر این‌دو حرکت‌، جریان‌ عیّاران‌ به‌ وجود آمد که‌ گرچه‌ شکل‌گیری‌ آنها نیز تقلیدی‌ ازمراکز دیگر همچون‌ بغداد بود؛ اما به‌ نوعی‌ انتخاب‌ِ مردم‌ سیستان‌ بود. زندگی‌عیاری‌ آمیخته‌ای‌ از جوانمردی‌ از یک‌ سو وهرج‌ ومرج‌ از سوی‌ دیگر بود. به‌ وقت‌غارت‌، غارتگری‌ وبه‌ وقت‌ آرامش‌، رسیدگی‌ به‌ ضعیفان‌ ومحرومان‌! در مواقع‌بحرانی‌، عیاران‌ سیاسی‌ می‌شدند وبنا به‌ منافعشان‌ از احزاب‌ سیاسی‌ موجودحمایت‌ می‌کردند.

بدین‌ ترتیب‌ گروه‌ عیاران‌ در اوضاع‌ نابسامان‌ سیستان‌ که‌ که‌ جنگ‌ حکومت‌ باخوارج‌ وسایر شورشیان‌، تقریبا در آن‌ دایمی‌ شده‌ بود، رشد فراوانی‌ یافتند. یافت‌شدن‌ یک‌ فرمانده‌ نیرومند وعاقل‌ مانند یعقوب‌، سبب‌ شد تا در ادامة‌ جنبش‌ عیاری‌،دولتی‌ به‌ وجود آید ومدتی‌ دوام‌ آورد.

 

یعقوب‌ روی‌گر

یعقوب‌، به‌ احتمال‌، میان‌ سالهای‌ 200 تا 207 هجری‌ تولد یافت‌ ودوران‌ نوجوانی‌را در کنار پدر گذراند. لیث‌ پدر یعقوب‌ فردی‌ مسگر ـ رویگر، درودگر ـ بودویعقوب‌ وبرادرانش‌ عَمْرو وعلی‌ ـ وطاهر ـ نزد پدر خویش‌ کار می‌کردند. زمانی‌که‌ یعقوب‌ جوانی‌ برومند شد، به‌ عیاران‌ پیوست‌ وبه‌ واسطة‌ گذشت‌ ومردانگی‌ به‌مقام‌ سرهنگی‌ رسید که‌ مقامی‌ بلندپایة‌ میان‌ عیاران‌ بود. وی‌ در جریان‌ قیام‌ صالح‌ بن‌نصر در بُست‌ که‌ در سالهای‌ 230 تا 231 رخ‌ داد، جوانی‌ شناخته‌ شده‌ وبه‌ احتمال‌فرمانده‌ بخشی‌ از نیروهای‌ صالح‌ بود.

زمانی‌ که‌ پیروانش‌ رو به‌ فزونی‌ رفت‌، رسما به‌ کار باج‌گیری‌ از ثروتمندان‌وصرف‌ آن‌ برای‌ ضعیفان‌ پرداخت‌ وبا همکاری‌ عیاران‌ سایر شهرها، بر حوزة‌ کارخویش‌ وسعت‌ داد. با این‌ که‌ پیشینة‌ یعقوب‌ در کتاب‌های‌ به‌ همین‌ صورت‌ آمده‌،بعدها، برخی‌ مورخان‌ وی‌ را از نوادگان‌ ساسانیان‌ معرفی‌ کردند. این‌ کار که‌ برای‌سامانیان‌ وبرخی‌ دیگر نیز انجام‌ شده‌، می‌توانسته‌ دلیل‌ سیاسی‌ داشته‌ باشد.سیستانیان‌ علاقمند بودند تا دیگران‌، شاهان‌ وامیران‌ آنها را از طبقات‌ فرودست‌نپنداشته‌ واجداد آنها را شاهان‌ بزرگ‌ گذشته‌ بدانند. نویسندة‌ کتاب‌ تاریخ‌ سیستان‌ ـ که‌یک‌ سیستانی‌ متعصب‌ است‌ ـ نسب‌نامة‌ او را تا جمشید وکیومرث‌ در کتاب‌ خودآورده‌ است‌!

چگونگی‌ رشد یعقوب‌، تا اندازه‌ای‌ مانندگی‌ به‌ ابومسلم‌ دارد که‌ تنها بر اساس‌شایستگی‌های‌ شخصی‌ خود به‌ امارت‌ خراسان‌ رسید واز هیچ‌، به‌ همه‌ چیز دست‌یافت‌. طاهر گرچه‌ فرماندة‌ نظامی‌ برجسته‌ای‌ بود که‌ به‌ همین‌ مقام‌ دست‌ یافت‌؛ امادر اصل‌ در درون‌ دولت‌ عباسی‌ رشد کرده‌ بود. یعقوب‌ در مقایسه‌ با این‌ دو، ازاساس‌ وابستة‌ به‌ طبقة‌ فرودست‌ جامعه‌ بود که‌ با استفاده‌ از یک‌ فرصت‌ تاریخی‌، بابهره‌گیری‌ از برآمدن‌ عیاران‌، از آنها به‌ عنوان‌ نردبان‌ ترقی‌ خویش‌ بهره‌ برد.

 

آشوب‌های‌ سیستان‌ وبرآمدن‌ یعقوب‌

داستان‌ شورش‌های‌ سیستان‌ از زمان‌ حمزة‌ خارجی‌ وقوت‌ یافتن‌ وی‌ وسرکوبیش‌توسط‌ طاهریان‌ طولانی‌ است‌. تا آنجا که‌ به‌ صفاریان‌ مربوط‌ می‌شود، ماجرا ازابراهیم‌ بن‌ حصین‌ امیر سیستان‌ از سوی‌ طاهریان‌ آغاز می‌شود. او عربی‌ از بصره‌ بودکه‌ در کنار طاهریان‌ بالید. مدتی‌ حاکم‌ هرات‌ شد؛ بعد از آن‌ به‌ سیستان‌ آمد ودر آنجااستقرار یافت‌ ودارالاماره‌ای‌ برای‌ خود ساخت‌. او از دو فرزندش‌ احمد واسحاق هم‌ در کار ادارة‌ بُست‌ وسایر مناطق‌ بهره‌ برد.

ابراهیم‌ را مردی‌ بی‌تعصب‌ وصف‌ کرده‌اند که‌ کاری‌ به‌ خوارج‌ واهل‌ سنت‌وطوایف‌ عربی‌ از تمیمی‌ وبکری‌ نداشت‌. به‌ همین‌ دلیل‌ خوارج‌ به‌ روزگار اورشدکردند.

در این‌ هنگام‌ مردی‌ با نام‌ غسان‌ بن‌ نصر سر به‌ شورش‌ برداشت‌. احمد بن‌ابراهیم‌، سپاهی‌ را به‌ سوی‌ او فرستاد که‌ وی‌ را گرفته‌ کشتند. مردم‌ سیستان‌ که‌ غسان‌را مردی‌ اصیل‌ وسیستانی‌ می‌دانستند از این‌ اقدام‌ برآشفتند. به‌ دنبال‌ آن‌، شخصی‌ بانام‌ احمد قولی‌ از بُسْت‌ سر به‌ شورش‌ نهاد که‌ «عیاران‌ ومردان‌ِ مرد بر او جمع‌ شدند،چه‌ از بُست‌ چه‌ از سیستان‌». احمد قولی‌ هم‌ شکست‌ خورد.

مدتی‌ اوضاع‌ آرام‌ بود تا آن‌ که‌ مردی‌ با نام‌ بشّار بن‌ سلیمان‌ که‌ «رئیس‌ وبزرگ‌بود» در بست‌ قیام‌ کرد وبا احمد بن‌ ابراهیم‌، عامل‌ طاهریان‌ جنگ‌ها کرد. این‌ باراحمد شکست‌ خورد وبه‌ دلیل‌ ستمی‌ که‌ در حق‌ مردم‌ می‌کرد، ستارة‌ اقبالش‌تیره‌ترشد.

پس‌ از اینان‌ صالح‌ برادر غسان‌، در همان‌ بست‌ قیام‌ کرد که‌ «مردم‌ بسیار با او جمع‌شد از سیستان‌ وبست‌، ویعقوب‌ لیث‌ وعیاران‌ سیستان‌ او را قوّت‌ کردند». اینها دربرابر بشار ایستادند تا آنجا که‌ وی‌ را کشتند وبست‌ واطراف‌ آن‌ را زیر سایة‌ قدرت‌خویش‌ درآوردند. این‌ نخستین‌ جایی‌ است‌ که‌ نام‌ یعقوب‌ لیث‌ به‌ میان‌ آمده‌ وبه‌ گفتة‌مؤلف‌ تاریخ‌ سیستان‌ «این‌ اندر ابتدای‌ کار یعقوب‌ بود.»

بدین‌ ترتیب‌ کار صالح‌ بن‌ نصر بالا گرفت‌. سپاهی‌ به‌ کَش‌ّ فرستاد که‌ غنائمی‌ باخود آورد. پس‌ از آن‌ عمّار خارجی‌ در کش‌ شورید. صالح‌ سپاهی‌ برای‌ سرکوبی‌ اوفرستاد که‌ یعقوب‌ نیز میان‌ آنها بود. آنها عمار را شکست‌ دادند. بعد از آن‌ حاکم‌طاهری‌ سیستان‌، ابراهیم‌ِ حصین‌، پسرش‌ محمد را به‌ جنگ‌ صالح‌ فرستاد که‌ این‌ بارصالح‌ شکست‌ خورد. در نبرد بعدی‌ در ذی‌ حجة‌ سال‌ 239، حیلة‌ صالح‌ که‌ مدعی‌بود تنها قصد جنگ‌ با خوارج‌ دارد، سبب‌ شکست‌ ابراهیم‌ شد. در نبردهای‌ بعدی‌نیز ابراهیم‌ کاری‌ از پیش‌ نبرد وصالح‌ بارها خرگاه‌ وخیمه‌ ودارالامارة‌ او راغارت‌کرد.

یعقوب‌ ودوستانش‌ از این‌ که‌ می‌دیدند صالح‌ تمامی‌ اموال‌ سیستان‌ را غارت‌کرده‌، به‌ بست‌ می‌برد، برآشفتند. همین‌ مسأله‌ سبب‌ درگیری‌ آنها با صالح‌ شد که‌اموال‌ را برداشته‌ به‌ سوی‌ بست‌ گریخت‌. آنها فرماندة‌ وی‌ را کشتند ووی‌ را به‌شکست‌ کشانده‌ اموال‌ را بازپس‌ گرفتند. یعقوب‌ به‌ تعقیب‌ صالح‌ پرداخت‌ تا درنوقان‌ به‌ او رسید. در درگیری‌ میان‌ آنها، طاهر برادر یعقوب‌ کشته‌ شد وصالح‌ پنهان‌شد وبه‌ این‌ ترتیب‌ میراث‌ صالح‌ به‌ یعقوب‌ رسید. این‌ رخداد در روز جمعه‌ 27جمادی‌ الثانیه‌ 244 هجری‌ اتفاق  افتاد. یعقوب‌ بار دیگر در سال‌ 248 با صالح‌ درگیرشد؛ اما مشکل‌ صالح‌ همچنان‌ باقی‌ بود.

یعقوب‌ در ادامه‌ نبردی‌ هم‌ با بقایای‌ طاهریان‌ وبرخی‌ خوارج‌ داشت‌. بیعت‌رسمی‌ مردم‌ با یعقوب‌ به‌ امیری‌ سیستان‌ در 25 محرم‌ سال‌ 247 صورت‌ گرفت‌. این‌زمان‌ آغاز قدرت‌ یافتن‌ رسمی‌ صفاریان‌ است‌.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۲۲
مهدی صادق زاده قمصری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی