سامانیان پیش از حکومت
خاندان سامانی
دولت سامانی، تجربهای دیگر از تأثیر خراسان بزرگ بر تحوّلات جاری ایراناست. تاریخ این خاندان با سامان خدّات آغاز میشود که گردیزی او را از «مغان»دانسته که طبعا «دین زرتشتی» داشته است. فرزندش اسد، چهرهای برجسته بوده وخاندان آنان در نواحی ماوراءالنهر، شناخته شده بوده است. همو نسب وی را بهجمشید وکیومرث رسانده است! این کاری است که مؤلف تاریخ سیستان براییعقوب لیث کرده بود. شگفت آن که در کتاب سواد اعظم ـ یک کتاب مذهبی از قرنچهارمِ منطقه ماوراءالنهر ـ برای ابوحنیفه، رئیس مذهبی فقهی حنفیان نیز این نَسَبآمده: ابوحنیفه نعمان بن ثابت بن طاووس بن هرمز بن کسری!
به هر روی چهار فرزند سامان، به روزگار مأمون وبه توصیه او در شهرهایمختلف ماوراءالنهر امارت یافتند. نوح بن اسد در سمرقند واحمد بن اسد در فرغانه،یحیی در تاشکند والیاس در هرات.
با رفتن مأمون به بغداد وآمدن طاهریان، مشکلی میان آنها وفرزندان اسد پیشنیامد وآنان به امارت خویش ادامه دادند. پس از درگذشت نوح، والی خراسان، دوبرادر را وی با نامهای یحیی واحمد (م 250) به حکومت سمرقند گماشت. جانشیناحمد در سمرقند فرزندش نصر بود که او را «مردی عالم وپارسا» وصف کردهاند.
در این زمان اوضاع بخارا، به دلیل تهاجم خوارزمیان، نابسامان بود. مردم شهر باابوعبدالله فقیه، عالم برجسته بخارا، مشورت کرده از نصر بن احمد خواستند تاکسی را برای امارت بخارا بفرستد. وی برادرش احمد را به سال 260 به بخارافرستاد. گفتهاند که این زمان، موفق عباسی منشور ولایت ماوراءالنهر را برای نصربن احمد فرستاد. بغداد در این سالها، سخت در معرض تهدید یعقوب قرار داشت.واین قبیلمنشور فرستادنها، میتوانست یعقوب را درگیر کارهای خراسانوماوراءالنهر کند.
اندکی بعد کار دو برادر بر سر فرستادن خراج بخارا به سمرقند به نزاع کشید. درنبردی که در سال 275 میان آن دو رخ داد، نصر شکست خورد وبا احترام به سمرقندبازگردانده شد وتا سال 279 که درگذشت، امیر آن دیار بود. از آن پس اسماعیل درماوراءالنهر قدرت مطلق یافت.
گذشت که معتضد عباسی، فرمان ماوراءالنهر را به عمرو بن لیث داد ودر جنگیکه میان وی واسماعیل رخ داد، به اسارت درآمد. پس از آن، منشور امارت اینمنطقه گسترده در اختیار اسماعیل سامانی قرار گرفت که در عمل، نخستین امیرسلسله سامانی به شمار میآید.