تاریخ ایران

تاریخ ایران قبل و بعد از اسلام

تاریخ ایران

تاریخ ایران قبل و بعد از اسلام

تاریخ ایران

تاریخ ایران قبل و بعد از اسلام


هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است و در صورت عدم ذکر منبع شرعا حرام است

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
پیوندها

نوع حکومت زیاریان

دوشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۰۱ ب.ظ

مرداویج‌ بنیادگذار سلسله‌ زیاری‌

مرداویج‌ فرزند زیار، از بقایای‌ امیران‌ محلی‌ گیل‌ بود که‌ سالها با علویان‌ بازی‌ کرده‌وهیچ‌ گاه‌ به‌ درستی‌ تن‌ به‌ اسلام‌ در نداده‌ بودند. آنها اسلام‌ ودولت‌ علوی‌ را مزاحم‌خویش‌ تلقی‌ کرده‌ ومی‌کوشیدند تا استقلال‌ خویش‌ را حفظ‌ کنند.

زمانی‌ که‌ مرداویج‌ قدرت‌ را به‌ دست‌ گرفت‌، کوشید تا دست‌ کم‌ مناطق‌ مرکزی‌ایران‌ را زیر سلطه‌ خویش‌ درآورد. ابتدا طبرستان‌ وگرگان‌ را از دست‌ ماکان‌ بن‌ کاکی‌بدر آورد وبر این‌ منطقه‌ تسلط‌ یافت‌. پس‌ از آن‌، با پنجاه‌ هزار نفر سپاهی‌ راهی‌اصفهان‌ شد وبدون‌ مشکل‌ این‌ شهر را تصرف‌ کرد. در این‌ زمان‌، خاندان‌ ابودُلَف‌ ـکه‌ پیش‌ از این‌ درباره‌شان‌ سخن‌ گفتیم‌ ـ بر این‌ شهر حکمرانی‌ می‌کردند. هنوز فتح‌این‌ شهر به‌ درستی‌ تمام‌ نشده‌ بود که‌ بار دیگر طبرستان‌ بر وی‌ شورید واو به‌سرعت‌ خود را به‌ آن‌ دیار رساند واوضاع‌ را آرام‌ کرد.


مرداویج‌ که‌ به‌ دنبال‌ توسعه‌ قلمرو خود بود، لشکری‌ را به‌ فرماندهی‌ خواهرزاده‌اش‌ به‌ سوی‌ همدان‌ فرستاد. در این‌ زمان‌، خلافت‌ عباسی‌ از ترس‌ از دست‌ دادن‌غرب‌ ایران‌ که‌ زیر نظر مستقیمش‌ بود، سخت‌ به‌ وحشت‌ افتاد ولشکری‌ را به‌ یاری‌مردم‌ همدان‌ فرستاد. سپاه‌ مرداویج‌ شکست‌ خورد وافزون‌ بر فرمانده‌، چهار هزارنفر از سپاهش‌ کشته‌ شدند. این‌ نخستین‌ شکست‌ سنگین‌ مرداویج‌ بود.

مرداویج‌، از خبر شکست‌ سپاهش‌، خشمگین‌ شد وخود به‌ سوی‌ همدان‌ رفت‌.این‌ بار بر شهر غلبه‌ کرد وده‌ها هزار نفر از مردم‌ شهر را کشت‌. وی‌ حتی‌ پس‌ از امان‌دادن‌ به‌ مردم‌ وگردآوری‌ آنها، بار دیگر دستور داد تا سپاهش‌ شمشیر کشیده‌ آنها رانیز کشتند. کشتار بعدی‌ در شهر دینور بود که‌ در آن‌ نیز میان‌ هفده‌ تا بیست‌ وپنج‌هزار تن‌ کشته‌ شدند. سپاه‌ مرداویج‌، به‌ سوی‌ خوزستان‌ رفتند وآن‌ ناحیه‌ را نیز به‌تصرف‌ خود درآوردند.

این‌ زمان‌ اواخر دوران‌ خلیفه‌ عباسی‌ المقتدر بالله‌ (295 ـ 320) در بغداد بود.خلافت‌ عباسی‌ که‌ از پیروزی‌های‌ مرداویج‌ سخت‌ به‌ وحشت‌ افتاده‌ بود، با وی‌ کنارآمد. شرق  اسلامی‌ را به‌ اقطاع‌ِ او داد ومقرر شد مرداویج‌، سالانه‌ دویست‌ هزار دینارـ سکه‌ طلا ـ به‌ خلیفه‌ بپردازد. این‌ بهای‌ خراج‌ غرب‌ ایران‌، به‌ویژه‌ دینور وهمدان‌بود که‌ تا آن‌ زمان‌، خلافت‌ عباسی‌ حق‌ مداخله‌ دولت‌های‌ ایرانی‌ را در آن‌ نداده‌ بود.طبق‌ معمول‌ هدایا وپول‌ها ارسال‌ شد وحکم‌ خلیفه‌ همراه‌ با خلعت‌ امیری‌ نصیب‌مرداویج‌ شد.

وی‌ بار دیگر، درگیر مسأله‌ طبرستان‌ وگرگان‌ شد. ماکان‌ بن‌ کاکی‌ آن‌ ناحیه‌ را باحمایت‌ سامانیان‌ تصرف‌ کرد. سپاه‌ مرداویج‌ به‌ آن‌ سوی‌ لشکر کشید وبا بیرون‌راندن‌ ماکان‌، بار دیگر طبرستان‌ را در اختیار گرفت‌. نصر بن‌ احمد سامانی‌ قصدجنگ‌ دیگری‌ کرد وبه‌ گرگان‌ آمد؛ اما کار با مصالحه‌ تمام‌ شد. گرگان‌ در اختیارسامانیان‌ قرار گرفت‌ وطبرستان‌ در اختیار زیاریان‌.

این‌ بار مرداویج‌، مشکل‌ جدیدی‌ پیدا کرد وآن‌ مشکل‌ ظهور آل‌بویه‌ بود.عمادالدوله‌ که‌ از سوی‌ مرداویج‌ به‌ حکومت‌ کرج‌ منصوب‌ شد، از وی‌ روی‌ گرداند.وی‌ با خرم‌دینان‌ آن‌ ناحیه‌ به‌ نبرد پرداخت‌ و بدین‌ وسیله‌ خاطر مسلمانان‌ آن‌ نواحی‌را به‌ خود جذب‌ کرد.

عمادالدوله‌ نتوانست‌ در کرج‌ بماند. به‌ همین‌ دلیل‌ به‌ اصفهان‌ رفت‌ و آن‌ شهر رابه‌ تصرف‌ خود درآورد. وقتی‌ مقاومت‌ در برابر مرداویج‌ را بیهوده‌ دید راهی‌ ارّجان‌ـ بهبهان‌ ـ شد. پس‌ از این‌ در شرح‌ حال‌ آل‌ بویه‌ خواهیم‌ گفت‌ که‌ وی‌ چگونه‌ موفق‌شد، شیراز را به‌ تصرف‌ خود در آورد. در نهایت‌ تلاش‌های‌ مرداویج‌ سبب‌ شد تامیان‌ عمادالدوله‌ واو صلحی‌ صورت‌ پذیرد ووی‌ در شیراز به‌ نام‌ مرداویج‌ خطبه‌بخواند. این‌ حوادث‌ تا سال‌ 322 به‌ درازا کشید تا آن‌ که‌ مرداویج‌ به‌ سال‌ 223 دراصفهان‌ کشته‌ شد.

 

مرداویج‌ در ترازو

مرداویج‌ را از یک‌ جهت‌ باید با مازیار واز جهت‌ دیگر با یعقوب‌ لیث‌ مقایسه‌ کرد.قدرتمندی‌ که‌ در فاصله‌ سالهای‌ کوتاهی‌ موفقیت‌های‌ فراوانی‌ به‌ دست‌ آورد وبعداز آن‌، داعیه‌ ضدیت‌ با اسلام‌ ومبارزه‌ با خلافت‌ را مطرح‌ کرد. این‌ در حالی‌ است‌ که‌طاهریان‌ وسامانیان‌ وفادار به‌ اسلام‌ وخلافت‌ عباسی‌ بودند. او نیز همانند یعقوب‌،برادری‌ با نام‌ وشمگیر داشت‌ که‌ کارش‌ را ادامه‌ داد ودرست‌ بمانند آنان‌، بعدها،بازماندگانش‌، تنها به‌ منطقه‌ کوچکی‌ اکتفا کردند.

با این‌ حال‌، مرداویج‌ ویژگی‌های‌ خاصی‌ داشت‌. روحیه‌ ستمگری‌ او به‌ هیچ‌روی‌ در یعقوب‌ وجود نداشت‌. قدرت‌نمایی‌ پادشاهانه‌ او وزیستن‌ بسان‌ شاهان‌ساسانی‌ که‌ نشان‌ از گرایش‌های‌ فکری‌ او داشت‌، در یعقوب‌ وجود نداشت‌.

البته‌ یعقوب‌ نیز نسبت‌ به‌ سیستانیان‌ اعتبار واهمیت‌ می‌داد وتا اندازه‌ای‌ حرکت‌او جنبه‌ ملی‌ ـ محلی‌ داشت‌؛ اما نه‌ آن‌ چنان‌ که‌ مرداویج‌ با ترکان‌ سپاهش‌ کرد. او به‌رغم‌ استفاده‌ از ترکان‌، آنان‌ را به‌ سختی‌ تحقیر می‌کرد وبا مجازات‌های‌ سنگین‌،خشم‌ نژادپرستانه‌ خود را نسبت‌ به‌ آنها نشان‌ می‌داد.

زمانی‌ که‌ در وقت‌ خواب‌ او اسبان‌ شیهه‌ کشیدند واو را از خواب‌ بیدار کردند،دستور داد تا به‌ ترکانی‌ که‌ مراقب‌ اسبان‌ بودند، افسار وپوزه‌بند بزنند ودر اصطبل‌نگاه‌ دارند. این‌ اقدامات‌، خشم‌ ترکان‌ را برانگیخت‌ وآنها را وادار کرد تا در حمام‌ برسر او ریخته‌ وپس‌ از آن‌ که‌ شکمش‌ را پاره‌ کردند، سرش‌ را هم‌ از تنش‌ جدا نمودند.

بی‌شبهه‌ سپاهیان‌ وی‌، مردمان‌ مسلمان‌ واهل‌ نماز بودند؛ اما این‌ که‌ گرایش‌ خودمرداویج‌ چه‌ بوده‌، مسأله‌ای‌ است‌ که‌ در چند وچونی‌ آن‌ گفتگو بسیار است‌. در این‌تردید نیست‌ که‌ او با اسلام‌ میانه‌ای‌ نداشته‌ واز طرف‌ برخی‌ از محققان‌، به‌ اسلام‌ستیزی‌ متهم‌ شده‌ است‌. گرایش‌های‌ ایران‌گرایانه‌ او در زنده‌ کردن‌ آداب‌ ورسوم‌ایرانی‌ که‌ به‌ صورت‌ غیر عادی‌ افراطی‌ بود، حکایت‌ از علائق‌ غیر دینی‌ او دارد.

مهم‌ترین‌ نمود این‌ مسأله‌ در برگزاری‌ جشن‌ سده‌ در اصفهان‌ بود که‌ پیش‌ از آن‌ به‌صورت‌ آرام‌ توسط‌ توده‌های‌ زرتشتی‌ واحیانا مسلمان‌ برگزار می‌شد. مرداویج‌دستور داد تا با ابهت‌ تمام‌، این‌ مراسم‌ را در بهمن‌ سال‌ 323 همراه‌ با برپایی‌ آتش‌بازی‌ بسیار گسترده‌، در اصفهان‌ برگزار کنند.

برخی‌ از مورخان‌ مانند مسعودی‌ به‌ صراحت‌ از قصد مرداویج‌ برای‌ براندازی‌حکومت‌ عباسی‌ سخن‌ گفته‌اند. ممکن‌ است‌ چنین‌ چیزی‌ در اندیشه‌ وی‌ بوده‌؛ اما به‌خوبی‌ آگاه‌ بود که‌ چنین‌ توانی‌ را ندارد وبه‌ همین‌ دلیل‌ با خلیفه‌ کنار آمد.

در میان‌ اسامی‌ خاندان‌ زیاری‌ وحتی‌ فرماندهان‌ آنها، کمتر به‌ نام‌ اسلامی‌ برمی‌خوریم‌. بیش‌تر آنها اسامی‌ کهن‌ پارسی‌ داشتند. با این‌ حال‌، سکه‌های‌ برجای‌مانده‌ از برادرش‌ وشمگیر، مانند سایر سکه‌های‌ آن‌ عهد، آیاتی‌ از قرآن‌ را بر روی‌خوددارد. بی‌شبهه‌ وشمگیر خشونت‌ کمتری‌ نسبت‌ به‌ مرداویج‌ داشت‌.

 

وُشْمگیر

زمانی‌ که‌ کار مرداویج‌ بالا گرفت‌، نامه‌ای‌ برای‌ برادرش‌ وشمگیر فرستاد واو رادعوت‌ کرد تا وی‌ را همراهی‌ کند. آن‌ زمان‌ وشمگیر، در سرزمین‌ گیل‌ به‌ کشت‌ برنج‌مشغول‌ بود. با رسیدن‌ نامه‌ دست‌ از کار شست‌ وبه‌ مرداویج‌ پیوست‌ واز سوی‌ او به‌حکومت‌ ری‌ گماشته‌ شد. پس‌ از کشته‌ شدن‌ مرداویج‌، یارانش‌ به‌ ری‌ رفتند وباوشمگیر بیعت‌ کردند.

وشمگیر طی‌ سالهای‌ متمادی‌ حکومت‌ خود، جنگ‌ها ونبردهای‌ فراوانی‌ کرد.شورشیانی‌ مانند ماکان‌ بن‌ کاکی‌ که‌ هر لحظه‌ از هر سوی‌ سر می‌کشیدند وبه‌ هوس‌گرفتن‌ گرگان‌ وری‌ واصفهان‌ قیام‌ می‌کردند، او را سخت‌ گرفتار کرده‌ بود؛ اما مشکل‌عمده‌ او، دو سلسله‌ نسبتا قوی‌، یعنی‌ سامانی‌ها وبویهی‌ها بود. نزدیکی‌ بویهیان‌ باجبال‌ ووابستگی‌های‌ نژادی‌ ومنطقه‌ای‌ آنها با گیلان‌، کار وشمگیر را از سوی‌ آنان‌سخت‌تر می‌نمود.

وشمگیر، به‌ سال‌ 328 اصفهان‌ را از دست‌ داد وهمان‌ سال‌ مجبور شد تا گرگان‌ رانیز به‌ سامانیان‌ واگذار کند. سال‌ بعد، گرچه‌ لشکرکشی‌ بویهیان‌ برای‌ تصرف‌ ری‌شکست‌ خورد؛ اما در نبرد با سامانیان‌، وشمگیر گریخت‌ وماکان‌ بن‌ کاکی‌ هم‌ کشته‌شد وری‌ به‌ تصرف‌ سامانیان‌ درآمد. اندکی‌ بعد، باز وشمگیر بر ری‌ تسلط‌ یافت‌؛ امااین‌ بار نیز رکن‌ الدوله‌ بویهی‌ به‌ سال‌ 331 به‌ ری‌ حمله‌ کرد وآن‌ را تصرف‌ نمود.

طی‌ سالهای‌ بعد، تا سال‌ 357 که‌ وشمگیر در نخستین‌ روز آن‌ درگذشت‌، بارهاوبارها میان‌ او وبویهیان‌ از یک‌ سو، وبا علویان‌ طبرستان‌ که‌ باز سر به‌ قیام‌ برداشته‌بودند، نبردهایی‌ صورت‌ گرفت‌. وشمگیر به‌ رغم‌ این‌همه‌ درگیری‌، وبا وجود این‌همه‌ دشمن‌، تا اندازه‌ای‌ خود را سرپا نگاه‌ داشت‌ وهر بار با اتحاد با سامانیان‌ یابرخی‌ دیگر، حوزه‌ کوچکی‌ از قدرت‌ را برای‌ خود نگاه‌ داشت‌.

 

امیران‌ زیاری‌

قدرت‌ زیاریان‌ در همان‌ عهد وشمگیر، رو به‌ زوال‌ رفته‌ بود؛ اما طبرستان‌ وگیلان‌،منطقه‌ وسیعی‌ بود که‌ جای‌ امیران‌ بسیاری‌ را در گوشه‌ وکنار خود داشت‌. هر بخشی‌در دست‌ امیری‌ محلی‌ یا علوی‌ بود که‌ پس‌ از شکست‌ در جنگ‌، برای‌ تصرف‌ سایرمناطق‌، به‌ سرزمین‌ بومی‌ خود باز می‌گشت‌ وبه‌ انتظار گردآوری‌نیروصبوری‌می‌کرد.

بیستون‌ وقابوس‌، دو فرزند وشمگیر، بر سر جانشینی‌ اختلاف‌ کردند. سامانیان‌بیش‌تر جانب‌ قابوس‌ را ـ که‌ مادرش‌ دختر اسپهبد شروین‌ باوندی‌، از خاندان‌ اشرافی‌اسپهبدان‌ مازندران‌ بود ـ گرفتند. گرگان‌ که‌ به‌ خراسان‌ سامانی‌ نزدیک‌ بود، در دست‌قابوس‌ قرار گرفت‌ وطبرستان‌ که‌ به‌ بویهیان‌ قدرتمند نزدیک‌ بود، با حمایت‌ آنها، به‌بیستون‌ رسید. وی‌ سروری‌ بویهیان‌ را به‌ تمام‌ معنا پذیرفت‌ وبر روی‌ سکه‌های‌خود نامشان‌ را آورد. زمانی‌ که‌ بیستون‌ در سال‌ 366 درگذشت‌، قابوس‌ که‌ اکنون‌لقب‌ شمس‌المعالی‌ را از خلیفه‌ بغداد گرفته‌ بود، به‌ امارت‌ تمامی‌ گرگان‌وطبرستان‌رسید.

زمانی‌ که‌ در سال‌ 371 میان‌ قابوس‌ وعضدالدوله‌ اختلاف‌ شد واو از بویهیان‌شکست‌ خورد، گرگان‌ را ترک‌ کرد وبه‌ سامانیان‌ پناه‌ برد. وی‌ تا هیجده‌ سال‌ درخراسان‌ ماند ونتوانست‌ به‌ گرگان‌ باز گردد. در تمام‌ این‌ مدت‌، تا سال‌ 387 گرگان‌ دراختیار بویهیان‌ بود. در این‌ سال‌، فخرالدوله‌ بویهی‌ درگذشت‌ وفرزند خردسالش‌مجدالدوله‌ با کمک‌ مادرش‌ سیّده‌ به‌ امارت‌ رسید. قابوس‌ با استفاده‌ از این‌ فرصت‌، به‌کمک‌ غزنویان‌ ونیز یکی‌ از اسپهبدان‌ باوندی‌، توانست‌ در سال‌ 388 برطبرستان‌تسلط‌ یابد. وی‌ تا سال‌ 403 که‌ سپاهیانش‌ بر او شوریدند وفرزندش‌منوچهر را به‌ جای‌ او گماشتند، بر سریر قدرت‌ بود. پس‌ از آن‌، وی‌ را به‌نقطه‌ای‌دراطراف‌ گرگان‌ تبعید کردند. بدین‌ ترتیب‌ باز حکومت‌ در خاندان‌ زیار باقی‌ماند.

 

سلاطین‌ زیاری‌                         سالهای‌ حکومت‌

مرداویج‌ بن‌ زیار                              315-323

وشمگیر بن‌ زیار                              323-356

بیستون‌ بن‌ وشمگیر                         356-366

شمس‌ المعالی‌ قابوس‌ بن‌ وشمگیر      366-403

(به‌ غیر از سالهای‌ 371-388)

منوچهر بن‌ قابوس                           403-420

انوشیروان‌ بن‌ منوچهر                       420-424

دارا بن‌ قابوس                                424-426

انوشیروان‌ بن‌ منوچهر (دفعه‌ دوم‌)       426-434

بعد از این‌ دست‌ نشانده‌ سلاجقه‌ شدند تا سال‌ 471

اسکندر بن‌ قابوس                          434-441

کیکاوس‌ بن‌ اسکندر                        441-462

جهانشاه‌ بن‌ کیکاوس                     462-471

 

قابوس‌ دورانی‌ طولانی‌ داشت‌ وگرچه‌ هیجده‌ سال‌ تمام‌ را در خراسان‌ بود، اماسال‌های‌ امارتش‌ هم‌ به‌ درازا کشید. وی‌ از یک‌ سوی‌، مردی‌ خشن‌ وتندخو بود وازسوی‌ دیگر، پذیرای‌ عالمان‌ وشاعران‌ برجسته‌.

یکی‌ از بلندپایه‌ترین‌ عالمان‌ دوران‌ درخشان‌ تمدن‌ اسلامی‌ در قرن‌ چهارم‌، یعنی‌ابوریحان‌ بیرونی‌، کتاب‌ مهم‌ الاثار الباقیه‌ عن‌ القرون‌ الخالیه‌ را به‌ نام‌ قابوس‌تألیف‌کرد.آوازه‌ قابوس‌ تا به‌ آنجا بود که‌ ابن‌سینا نیز اراده‌ رفتن‌ نزد او راداشت‌؛امادرهمان‌ زمان‌، قابوس‌ از امارت‌ خلع‌ واندکی‌ بعد کشته‌ شد وابن‌ سینا ناکام‌ ماند.

در دوران‌ قابوس‌ وپس‌ از آن‌، دیگر آثاری‌ از قبیل‌ ظلم‌ وستم‌ واسلام‌ ستیزی‌مرداویج‌ واحیانا برادرش‌ وشمگیر را نمی‌بینیم‌ بلکه‌ در این‌ زمان‌، آنها به‌ عنوان‌حامی‌ اسلام‌ وعالمان‌ مسلمان‌ وچهره‌های‌ فرهیخته‌، شناخته‌ شده‌اند. گفتنی‌ است‌که‌ این‌ تقلیدی‌ بود از آنچه‌ سامانیان‌ در خراسان‌ وبویهیان‌ در بغداد وری‌ واصفهان‌داشتند. متنی‌ از شمس‌ المعالی‌ مانده‌ که‌ با اظهار رضایت‌ از ابوبکر وعمر، از عثمان‌انتقاد می‌کند که‌ «زی‌ِ نسک‌» را به‌ «زینه‌ المُلْک‌» تبدیل‌ کرد. این‌ نشان‌ می‌دهد که‌ اوسنی‌ بوده‌ اما بسان‌ سایر اهل‌ سنت‌، تعصبی‌ در دفاع‌ بیهوده‌ از سیاست‌های‌ عثمان‌نداشته‌ است‌.

امارت‌ زیاریان‌ در طبرستان‌ وگرگان‌، بعدها توسط‌ منوچهر فرزند قابوس‌ وپس‌از وی‌ توسط‌ انوشیروان‌ فرزند او (م‌ 435) وبرادرش‌ دارا ملقب‌ به‌ اسکندر دنبال‌ شد.بیش‌تر این‌ ایام‌، آنها یا در جنگ‌ با غزنویان‌ بودند ویا در پناه‌ آنها روزگار رامی‌گذراندند.

پس‌ از درگذشت‌ دارا، فرزندش‌ کیکاووس‌ ملقب‌ به‌ عنصرالمعالی‌ که‌کودکی‌ را درغزنین‌ در دربار غزنویان‌ گذرانده‌ بود، به‌ امارت‌ رسید. وی‌ مؤلف‌ کتاب‌ معروف‌قابوسنامه‌ است‌ که‌ به‌ سال‌ 475 هجری‌ تألیف‌ شد واز آثار با ارزش‌ ادبی‌ واخلاقی‌ درزبان‌ فارسی‌ است‌. کیکاوس‌ در این‌ کتاب‌، نصایحی‌ به‌ فرزندش‌ گیلانشاه‌ دارد که‌ضمن‌ آن‌، آداب‌ بهتر زیستن‌ را در بعد فردی‌، اجتماعی‌ و سیاسی‌ آن‌ به‌ وی‌می‌آموزد. او از نثری‌ زیبا در بیان‌ نصایح‌ بهره‌ برده‌ وضمن‌ آن‌ داستان‌های‌ دلکشی‌در زمینه‌های‌ مختلف‌ ارایه‌ می‌دهد. برخی‌ از ابواب‌ این‌ کتاب‌ عبارتند از: درشناختن‌ ایزد تعالی‌، در یادکردن‌ پندهای‌ نوشین‌ روان‌، در مزاح‌ کردن‌، در عشق‌ورزیدن‌، در کارزار کردن‌، در آیین‌ دوست‌گرفتن‌، در آیین‌ وشرط‌ وزارت‌وسپهسالاری‌، در علم‌ نجوم‌، در آیین‌ جوانمرد پیشگی‌.

از آثار تاریخی‌ برجای‌ مانده‌ از دوران‌ زیاری‌، گنبد قابوس‌ یا کاوس‌ است‌ که‌مقبره‌ قابوس‌ فرزند وشمگیر است‌ که‌ به‌ سال‌ 403 هجری‌ به‌ قتل‌ رسید. شهر گنبدنیز به‌ یادگار همین‌ مقبره‌ بزرگ‌، این‌ نام‌ را حفظ‌ کرده‌ است‌.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۲۱
مهدی صادق زاده قمصری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی