دین درعهد ساسانیان
ظهور آیین نوظهور داخلی، همچون آیین مانی و مزدک، علاوه بر آنکه موجبات نفوذ مذاهب خارجی چون مسیحیت و آیین بودایی را در قلمرو ساسانی فراهم آورد، بر هم خوردن نظم و توازن اجتماعی موجود را نیز نشان داد، و از تزلزل مبادی فکری جامعهای خبر داد که مدعی وحدت اندیشه و ثبات فکری بود. در واقع، عدم موفقیت آیین رسمی در سوق دادن تمامی قلمرو ساسانی به سوی مذهبی واحد، از ماهیت نسبتا غیر ترویجی این مذهب بخصوص در آن دوران نشأت میگرفت؛ زیرا اصولا این آیین بیشتر به آریاییهای ایرانی اختصاص داشت و داعیه جهان شمولی نداشت و رؤسای آن داعیه نجات و رستگاری کلیه ابنای بشر را نداشتند.
آیین رسمی در دوران پایانی خود، کاملا جنبه دفاعی به خود گرفته بود و جزای خروج از این آیین قتل بود (2) و یا حداقل موجب حرمان از ارث و محرومیت از حق مالکیت میشد. (3) اگرچه طی فرمانهایی گذار از دینی و گرایش به دین دیگر منع شده بود، اما این دستور بیشتر متوجه زرتشتیان بود (4) و از روحیه دفاعی آیین زرتشت و عقب نشینی در مقابل حریفان خبر میداد. در حقیقت آیین زرتشت در دورههای پایانی، شکوه و عظمت پیشین و شور و نشاط اولیه را از دست داده بود و تغییر کیش از آیین زرتشت به مسیحیت امری عادی بود ولی فقط در موارد معدودی از خلاف آن سخن رفته است، که آن هم به نظر میرسد بیشتر برای دستیابی به نعمات شاهی و لذات دنیوی بوده است. (5) حتی پس از چندی، این آیین جذابیت خود را برای طبقات بالای جامعه نیز از دست داد؛ تا جایی که مثلا در روزگار خسرو اول، یک اسقف عیسوی به جرم اینکه چند تن از اعضای خاندان شاهی را غسل تعمید داده بود به مرگ محکوم شد. (6)
فعالیت ادیان غیر رسمی در عهد ساسانی
بررسی جغرافیای مذهبی ایران مقارن با سقوط ساسانیان، علاوه بر اینکه نشان میدهد دین زرتشت رونق گذشته خود را از دست داده و ادیان جدیدی در جامعه ایجاد گردیده بود، از آمادگی روانی مردم برای توجه به آیینی جدید که افقهای نو را به روی آنها میگشود نیز حکایت میکند. در همین راستا با آنکه اطلاعات دقیقی از میزان نفوذ ادیان غیر زرتشتی در قلمرو ایران اواخر عهد ساسانی در دست نیست، این امر مسلم است که فشار روزافزون دیگر عقاید و آیینها بیش از پیش عرصه را بر پیروان زرتشت تنگ میکرد.
1. گسترش کانونهای مسیحیت در ایران
در واپسین روزهای عهد ساسانی کانونهای مسیحیت در سراسر قلمرو ساسانیان به چشم میخورد اما نفوذ آنها در استانهای غرب و جنوب غربی، به واسطه نزدیکی با مراکز مسیحی و همسایگی با روم و نیز به دلیل وجود اقوام سامینژاد و اسکان اسرای رومی، بمراتب بیشتر بود. ساکنان این نواحی، که سرزمینشان از قدیم الایام صحنه تلاقی افکار و مذاهب گوناگون بود، به رغم مجاهدت روحانیون زرتشتی، ادیان دیگری داشتند و در حالی که اکثریت آنان را پیشهوران و بازرگانان تشکیل میدادند، مسیحیت در میانشان بیشتر گسترش یافته بود. (7)
آیین مسیح تا قرن چهارم میلادی علاوه بر ارمنستان در میان گروههای کثیری از مردم سوریه، اعراب بین النهرین و بخشهایی از ایران نفوذ کرده بود. (8) در خوزستان نیز مسیحیت بشدت تشکیل یافته بود، تا آنجا که انوشیروان نیز بر انبوهی آن قوم تاکید داشت. (9) آیین نسطوری که از سوی امپراطوری روم تحت تعقیب بود، در همه جای شاهنشاهی ساسانی، مراکز اسقف نشین دایر کرد. نسطوریان بر آن بودند که علاوه بر گرگان و روی کانون تمامی فعالیتهای تبلیغاتی خود را در مرو، شهر مرزی و مهم خراسان ساسانی مستقر سازند. (10) گرچه در این سرزمین دین رسمی کشور (آیین زرتشت بود) (11) نفوذ مسیحیت از آن هم فراتر رفت به گونهای که در سدة بعد وقتی اعراب به بخارا وارد شدند، در آن شهر یک کلیسای مسیحی یافتند. (12)
علاوه بر نسطوریان، یعقوبیان نیز در ایران پایگاههایی داشتند. در عهد خسرو اول و دوم اسرای یعقوبی در خراسان و سیستان، همچنین گیلان و طبرستان اسکان داده شدند و در واپسین روزهای حکومت ساسانیان، اسقف نشینهای یعقوبی در هرات، سیستان و آذربایجان نیز تاسیس شده بودند(13) و شمار مسیحیان در این زمان در استانهای بین النهرین، ارمنستان و گرجستان که فرمانبردار ایرانیان بودند بیشتر بود(14) و مسیحیت در ایران چنان ریشه دوانده بود که برخی برآنند که اگر اسلام نرسیده بود، مسیحیت جایگزین آیین زرتشت میشد. (15)
2. قلمرو فعالیت آیین بودا در اواخر عهد ساسانی
با استقرار تدریجی ترکان در نواحی شرق و شمال شرق ایران، آیین بودا نیز به توسعه مراکز تبلیغی خود پرداخت و در شهرهای خراسان شرقی گسترش یافت؛ زیرا حاکمیت ساسانیان در شرق ایران تضعیف شده بود و بودائیان از جانب ترکان که بیش از همه با آنان همان بودند، کمتر احساس خطر میکردند. به این ترتیب فعالیت بودائیان، همچون تبلیغات مسیحی، در سغد و ماوراء النهر، که مانند بین النهرین محل برخورد آراء و افکار گوناگون و مأمن و پناهگاه مخالفان آیین رسمی به شمار میرفتند، خصوصا در میان ترکان رواج یافت؛ و تنها در میان ایرانیان ساکن آن نواحی که به دین زرتشت به نوان میراث پدرانشان وفادار بودند، گسترش چندانی نیافت. (16) گسترش آیین بودا به حدی بود که تا هرات هم پیش رفت. طی کاوشهایی در مرو، کتابی بودا یی به زبان سانسکریت پیدا شد به همراه آثار دیگری که از وجود یک دیر بودایی در پایان عهد ساسانی حکایت میکرد. (17) به هر حال، در نواحی شرق خراسان، آیین بودا بیشترین نفوذ مذهبی و فرهنگی را در دورههای پیش از اسلام دارا بود. (18) و این گرایش در شرق نشان میدهد که طبع ایرانیان شرقی نیز با ساسانیان چندان سازگار نبوده است. (19)
3. یهودیان و حوزة فعالیت آنان
گرچه یهودیان هم مانند مسیحیان، مورد کینه و عداوت پیروان دین زرتشت قرار داشتند، اما به ایشان همچون مسیحیان، به چشم عمال دشمن نگاه نمیکردند؛ زیرا دین یهود، دینی تبلیغی و تبشیری نبود و برای گسترش خود در میان جوامع دیگر نمیکوشید. یهودیان که از دیرگاه دشمنان سوگند خورده امپراتوری روم و در نتیجه از حامیان منافع ایران بودند، نه تنها خطر سیاسی برای دولت ساسانی محسوب نمیشدند، بلکه در مواردی، همچون واقعة حمله خسرو پرویز به اورشلیم، به حمایت از دولت ساسانی میپرداختند. (20) از نظر اقتصادی نیز تجارت یهودیان مورد پشتیبانی و حمایت ساسانیان بود که آنان را چون وزنهای در برابر روم شرقی قرار میداد. (21) آنان نیز همانند بودائیان در بین النهرین پراکنده بودند و حتی به آن سوی بابل در شرق فرات نیز همانند بودائیان در بین النهرین پراکنده بودند و حتی به آن سوی بابل در شرق فرات نیز راه یافته بودند و مراکز یهودینشین در اغلب بلاد ایران از جمله سلوکیه و تیسفون و اصفهان و همدان یافت میشد. (22)
4. مانویان
مانویه از پرنفوذترین، آیینهای بومی ایران بعد از مذهب رسمی بود که مخفیانه به حیات خود ادامه داد و وسعت نفوذ آن در ایران هنگامی آشکار شد که با سقوط ساسانیان مانویان برای عرضه مجدد خود فرصت یافتند. مانویان در ایران عهد ساسانی تحت تعقیب قرار گرفتند و بیشتر به ماوراء النهر گریختند و با آنکه آنجا نیز دین زرتشت دین حکام آن منطقه بود، مانویان همچون بودائیان و نسطوریان پناهگاه امنی یافتند و از آزادی نسبی برخودار گشتند. در حقیقت، گسترش نفوذ این مذهب در شرق و غرب امپراتوری ساسانی، از عمق و ریشهدار بودن آن در موطن اصلی خود حکایت میکند.
5. مزدکیان
با قتل عام مزدکیان و رهبران آنان، این فرقه مخفیانه به حیات خود ادامه داد و ضربات سختی که بر پیکر آن وارد شد، مانع از تداوم اندیشههای مزدکیان تا قرون بعد، حتی در دوره اسلامی نیز نگردید. در همین رابطه، ابنندیم، گزارشی از حضور گسترده مزدکیان و ارثانشان (خرمدینان) در شهرهای مختلف ایران خصوصا در نواحی کوهستانی آذربایجان، دیلم، ارمنستان، حتی اصفهان و همدان ارائه میدهد. (23)
زمینههای پذیرش اسلام از سوی ایرانیان
گزارشهایی هر چند اندک از وجود فرق مختلف زرتشتی در اواخر عهد ساسانی (24)، مبین وجود تفرق و تشتت، حتی در این آیین به ظاهر رسمی است. همچنین شک و تردید نسبت به عقاید موجود و بیمیلی به اعتقادات کهن، از دیگر تغییرات اساسیای بود که در نگرش مردم این عهد رخ نمود که خود این امر حاصل برخورد افکار و نیز شرایط جدید و نوظهور بود. از سوی دیگر امواج جریانهای عقلی و فلسفه یونانی در ادوار پایانی حکومت ساسانی(25) بنیان اعتقادات کهن را به لرزه درآورد و اذهان بسته و راکد را به تاملی دوباره دربارة ساختار اعتقادی خویش وادار ساخت. رواج روز افزون اندیشه زروانی نیز، که اعتقاد به جبر و تقدیر را در اذهان زمزمه مینمود، به گونه بود که همراه با رشد تفکر بدبینی نسبت به دنیا محتوای برخی از رسالات و اندرزنامههای این عصر را به خود اختصاص داد.(26) زهد و کنارهگیری از دنیا نیز که نشانی از تاثیرات آیینهای عرفانی بر مردم ایران بود، شور و نشاط اولیه را از بین برد و دلمردگی و یأس را حاکم ساخت. از سویی اعتقاد به جبر چنان شیوع یافته بود که حتی در سخنان پادشاهی چون خسرو پرویز نشانی از آن یافت میشد.(27) رشد این تفکر تا بدانجا بود که پارسیان، خود از زوال ملک خویش سخن میراندند و نشان آن را در وقوع زلزلهها و طوفانها میجستند.(28)
در شریعت رسمی، بیش از اعتقاد و اندیشه به اعمال و رسوم توجه میشد و مردم از مهد تا لحد درگیر مقررات مذهبی بودند و هر فرد در طول شبانهروز، بر اثر اندک غفلت، دستخوش گناه و گرفتار پلیدی و نجاست میشد.(29) تصلب و قشری نگری مذهب رسمی همراه با رسوم و آیینهای خشک و خسته کننده که از احکام رنجآور و بیهوده سرشار شده، و تاثیر خود را از دست داده بود، از دیگر دلایل گرایش به اسلام قلمداد شده است که خلاصگی و سادگی آیین و بیاعتباری کردن خون، نژاد، و امتیازات پدران از ویژگیهای بارز احکام فقهی آن بود.(30) شایان توجه است که ایران تنها در نبرد نظامی در مقابل اعراب عقبنشینی نکرد، بلکه دین کهن و تشریفاتی زرتشت نیز میبایست در برابر آیین یکتاپرستی که سهولت و قابل فهم بودن احکامش آن را نیرومند ساخته بود، تسلیم میگردید.(31)